سازند پسته ليق
نام مزبور ازپسته زا ر هاي واقع در آنتي كلينال چهچهه گرفته شده است.
سنگ شناسي
مقطع تيپ درجنوب روستاي شور لق درفاصله 123كيلومتري مشهد به ضخامت 280متر اندازه گيري شده است وبه طور عمده از شيل هاي سرخ وقهوه اي وكليستون ،ماسه سنگ ،كنگلومرا ودربرخي نقاط به طور فرعي واجد سنگ هاي تبخيري است.
سن وفسيل
فاقد فسيل بوده وبا توجه به موقعيت چينه شناسي به پالئوسن نسبت داده شده است.
سازند چهل كمان
نام مزبور از روستاي چهل كمان درشرق كپه داق گرفته شده است.
سنگ شناسي
ضخامت 229متري رسوبات جنوب چهل كمان به طور عمده سنگ هاي آهكي تشكيل مي دهد كه به طور فرعي واجد شيل وماسه سنگ ودر برخي نقاط گچ نيز ديده شده است.هم چنين پاراتيپ سازند چهل كمان درجنوب غرب روستاي شور لق (واقع درمسير جاده مشهد – سرخس )از127 متر سنگ هاي آهكي تشكيل يا فته است.
سن وفسيل
اين سازند درتركمنستان معادل آهك هاي بخارا است .واجد فسيل هايي از جنس لافي تينا نوموليت وآسيلينا است.وبه قدمت ائوسن زيرين است.
محيط رسوبي
سازند مزبور دردرياي شلف كم عمق گذاشته شده است.
مطالبی دیگر راجع به این سازند
خلاصه اي از ليتوفاسيس كربناته و تفسير محيط ديرينه ي سازند چهل كمان
مطالعات سنگ شناسي سازند چهل كمان نشان مي دهد كه اين سازند داراي مجموعه ي دياژنتيكي قديمه است.فرآيند هاي دياژنتيكي شامل :فشردگي ،سيمان شدگي ،ميكرايتي شدن،انحلال،سيليسي شدن،نئومورفيسم،دولوميتي وشكستگي كه درزيردرمورد برخي از آن ها توضيح داده شده است.
سيمان شدگي:
سيمان ها در سازند چهل كمان بيش تر كربناته هستند كه نشان دهنده ي تنوع فابريك ها يي است كه نشات گرفته از رسوب گذاري درمحيط هاي دياژنتيكي است كه رنج آن از دريايي – متئوريتي تا تدفيني مي باشد.(شكل a3تا e3) .سيمان ها بيش تر در ليتوفاسيس هاي گرين استوني قابل مشاهده اند.
مقاطع نازك ميكروسكوپي از سازند چهل كمان، كه مرفولوژي سيمان در آهك هاي اين سازند را نشان مي دهد.
a )حفره هاي اينتراسكلتال پر شده به وسيله ي كلسيت هاي اسپاري.بلور هاي ستوني سيمان ،توسط كلسيت هاي دندان سگي پوشيده شده اند.شكل(bl) در نور ppl
b)همان طوركه مشاهده مي شود، زونينگ نشان دهنده تنوع سيمان اوليه ،از سيالاتي با تركيب متغير از اكسيژن مي باشد.
c)گرين استون بيان گر دو منشاء براي سيمان هاست:سيمان هاي ايزوپاچوس (Isopachous)حاشيه اي اطراف قطعات خارپوستان و امحاء واحشاء خارپوست توسط كلسيت هاي دندان سگي جايگزين شده كه اين كلسيت ها تحت شرايط متوئوريتي به وجود آمده اند.زير نور xpl
d)ااوئيد گرين استون به هم راه سيمان گرانشي كه اين سيمان درمحيط ودوز (Vadose)تشكيل مي گردد.نكته اين سيمان تحت نور ppl غير قابل شناسايي است.
e)ميكرايتي شدن خرده هاي دوكفه اي درليتوفاسيس هاي گرين استوني،كه دليلي است بر دريايي بودن دياژنز.درنورxpl
كلسيت هاي ايزوپاچوس خفيف، نشان دهنده رسوب گذاري دريك محيط دريايي بوده است.نسبت طول به عرض بلورها غالبا بيش تراز 1/6 است اما برخي اوقات از آن كم تراست.اين سيمان ممكن است دروقايع اوليه هسته زايي به وجود آمده باشد.مورفولوژي بلورهاي اين سيمان درطبقه بندي فولك (1965)از سوزني وتيغه اي آغاز مي شود.
مقاطع نازك ميكروسكوپي ازفابريك هاي دياژنتيكي آهك هاي سازند چهل كمان
a)ااوموليدك(Oomouldic) متخلخل در گرين استون اائيدي :برخي از ااوئيد ها به طوركامل با تخلخل ثانويه ي سازند حل شده اند.درنور xpl
b)هيچ فابريك انحلالي از ماتريكس هاي بزرگ تراز خلل وفرج نمي توان يافت.زير نور xpl
c)جلبك هاي قرمز گرين استوني به همراه قطعاتي از دوكفه اي هاي بزرگ كه توسط بلورهاي ريز دانه ي كوارتز جايگزين شده اند.زيرنور xpl
d)دولوميت زايي در آهك هاي متوسط تا درشت دانه ، كه درتخلخل ثانويه سازند به وجود آمده است.درزير نور xpl
e)سيمان كلسيت اسپاري در ليتوفاسيس گرين استوني .درزير نورppl
f)همانند تصوير e مقطع f داراي شكستگي هايي است كه اين شكستگي ها به كلسيت هاي اسپاري متصل شده اند.
سازند خانگيران
نام مزبور از آبادي خانگيران واقع در 32كيلومتري غرب سرخس گرفته شده است.
سنگ شناسي
سازند خانگيران به طور عمده ازشيل هاي به رنگ زيتوني – سبز وآبي – خاكستري كه دربخش قاعده اي واجد لايه هاي ضخيم از ماسه سنگ ولايه هاي متعددي ازماسه سنگ هاي آهكي استرا دار تشكيل يافته است.درمقطع تيپ ‹‹ياقل›› واقع درشمال شهر درگز رسوبات خانگيران از 1850متر كه دربخش زيرين واجد لايه هاي ضخيم ماسه سنگي است تشكيل شد ه است .درپهنه تيپ رسوبات مزبور از1285 متر شيل هاي آهكي خاكستري يك نواخت ساخته شده است.
سن وفسيل
با توجه به فسيل هاي فراوان ازفرامينيفرا ها در نقاط مختلف قدمت سازند خانگيران از پالئوسن بالايي تا ائوسن بالايي گزارش شده است.
لايه قرمز ميوسن
لايه هاي متشكل از سنگ هاي آواري ماسه سنگي وكنگلومرايي ومارن ها ي قرمز سازند هاي قديمه را درسطوح مختلف مي پوشاند .گرچه درمقطع ياقل درشمال درگز لايه هاي قرمز با سازند خانگيرا ن به صورت انتقالي وتدريجي تماس دارد معذالك رسوبات متعلق به لايه هاي قرمز ميوسن كه به طور مشخص درپهنه ي درگز ودرياي شمال استراكچر خانگيران توسعه دارد هم چنين درشمال شيروان وجنوب شرق بجنورد به طور ديسكونفرم لايه هاي قديم تر را مي پوشاند.
آب وهواي حوضه ي كپه داق
نوسانات درارتفاع نقاط مختلف منطقه ازجمله عوامل ايجاد آب وهواي متفاوت مي باشد.28 متر پايين تراز سطح دريا تا 3000متر بالا تراز سطح دريا تغيير مي كند.نفوذ بخار آب درياي مازندران عامل ديگري است كه برآب وهواي منطقه تاثير دارد به علت وجود جريان هاي مرطوب مقادير بارندگي غرب منطقه بيش تر از شرق مي باشد .دربرخي از نواحي واقع درغرب نصف النهار30ً ۫ 55 بارندگي متوسط ساليانه 900- 800 ميلي متر درسال مي باشد .درحالي كه درشرق نصف النهار ۫ 57 بارندگي متوسط ساليانه 300- 200 ميلي متر مي باشد.به هر حال منطقه داراي آب وهواي معتدل تا سرد سير مي باشد
ژئومورفولوژي حوضه ي كپه داق
كپه داق منطقه اي كوهستاني است كه دراثر آخري فاز هاي چين خوردگي آلپ وفرسايش پي آمد آن سيماي فعلي خود را گرفته است.مورفولوژي منطقه هنوز مراحل جواني خود را طي مي كندوتوپوگرافي منطقه رابطه ي مستقيمي با ساختمان هاي زمين شناسي آن دارد.تاقديس هاارتفاعات وكوه ها رامي سازند وناوديس ها اغلب زمين هاي پست دره ها ودشت هاي ميان كوهي راتشكيل مي دهند.فرآيندهاي فرسايشي اعم ازمكانيكي ،شيميايي درتوسعه اشكال ژئومورفولوژيكي ناحيه تاثير به سزايي دارد با توجه به وسعت زياد حوضه ي كپه داق واختلاف آب وهوايي درشرق وغرب آن عوامل خاصي براي منطقه نمي توان ارائه كرد بنابراين درنواحي شرق منطقه فرايندهاي فرسايشي- مكانيكي بيش تراز شيميايي موثر بوده درصورتي كه درغرب كپه داق به دليل وجود آب وهواي سرد وبارش برف وباران فرايندهاي فرسايش شيميايي بيش تر غالب است.اختلاف درليتولوژي واحد هاي سنگي نيز با توجه به مقاومت هاي متفاوت درمقابل فرايندهاي فرسايشي اشكال خاصي را به وجود آورده است .سازند هاي كربناته مزدوران وتيرگان اصلي ترين واحد هاي ليتواستراتيگرافي سيما ساز منطقه اند .سنگ هاي آهكي كلات وچهل كمان درشرق منطقه وماسه سنگ هاي آيتامير درشمال غرب نيز سازند هاي صخره ساز مي باشند.سنگ هاي كربناته مزدوران مهم ترين سنگ هايي است كه به كوهستان هزار مسجد شكل داده است وبلند ترين قله ي اين كوهستان 3040 متر نسبت به سطح دريا ارتفاع دارد.درشمال شرق مشهد رشته طويل قره داق را سازند مزدوران تشكيل داده است كه به ازاي بيش از 110كيلومتر دشت سرخس وتركمنستان را ازدشت مشهد جدا مي سازد وبلند ترين قله ي آن يعني جهان گير 1942 متر ارتفاع دارد .درغرب نصف النهار 30َ ۫ 58 وشمال مدار 30َ ۫ 37 سنگ آهك تيرگان تنها سنگ هاي سيما سازي است كه بلند ترين بخش هاي ساختماني وتوپوگرافي تاقديس ها راتشكيل داده است.درشرق شهرك رباط سازند تيرگان سيماي صخره ساز دارد وكوه هايي را ساخته كه بلندترين قله ي آن 2949 متر ارتفاع دارد.سازند هاي شوريجه ،آيتامير ،پسته ليق دربخش هايي كه ازتناوب ماسه سنگ وشيل تشكيل شده است.تپه ماهورهاي معروف به مورفولوژي بد لندBad Land رابه وجود آورده اند.سازند مارني سرچشمه با سختي متوسط معمولا درشرق درگز ومركز منطقه تپه هاي با ارتفاع متوسط راتشكيل داده است.درغرب كپه داق اين سازند با ضخامتي بالغ بر 1000متر تشكيل تاقديس هايي را داده است كه داراي دامنه هايي با شيب توپوگرافي ملايم هستند.سازند هاي سنگانه ،آب دراز،آب تلخ وخانگيران ازواحد سنگي زود فرسا ودره ساز هستند كه دره ها دشت هاي كوچك ونواحي كم ارتفاع پست را تشكيل داده اند.دشت هاي مشهد ،قوچان ،بجنورد ودرگز ازدشت هاي ميان كوهي بوده وارتفاع آن ها 650 – 1300 متر مي باشد.
انواع دره هاي قابل رويت درمنطقه زون كپه داق عبارتند از:
1- دره هاي تك شيب كه دربسياري ازبخش هاي منطقه ديده مي شود.
2- دره هاي ناوديسي
3- دره هاي بسياري نيز درمنطقه ديده مي شود كه علت تشكيل اغلب آن ها گسله هاي امتداد لغزند.اين گسل ها علاوه بر اين كه در امتداد گسل سبب پيدايش دره مي گردند درمواردي نيز با بريدن وجدا ساختن سازند هاي سخت راهي براي گذر آب وتشكيل دره مي سازند.
اين منطقه هم چنين داراي 5 حوزه ي آب خيز است.خط الراس رشته كوه هاي بينالود،آلاداق وگلستان خط آب خيز اصلي منطقه را تشكيل مي دهدتمام رودهايي كه درشمال اين خط جريان دارند درنهايت به درياي مازندران ويا به تركمنستان جاري مي گردند.ازجنوب اين خط رود هاي كم آبي سرچشمه مي گيرند كه به حوزه ي مركزي ايران جاري مي گردند.
خط الراس رشته كوه هاي قره داق وهزار مسجد خط آب خيز مهم ديگر منطقه را تشكيل مي دهد كه تقريبا موازي خط آب خيز قبلي است.تمام رود هايي كه درشمال اين خط قرار دارند درنهايت به تركمنستان جاري مي گردند.
حوزه ي آب خيز بين اين دو خط آب خيز فوق را خط آب خيز كوتاه وكم ارتفاعي با روندي شمال شرقي – جنوب غربي درشرق شهر قوچان به دو بخش شرقي وغربي تقسيم مي كند.بخش شرقي را كشف رود زهكشي مي كند كه جهت كلي آن از غرب به شرق است ودرنهايت به هريرود مي پيوندد.قسمت عمده ي بخش غربي را رود اترك با روند كلي از شرق به غرب زه كشي مي نمايد.
به طوركلي واحد هاي مورفولوژيكي منطقه عبارتنداز:
Ø كوهستان
Ø تپه
Ø ماهور
Ø دشت
واحد هاي كوهستاني شامل دره هاي ماندري ،حركات دامنه اي به شكل لغزش ،رخ نمون سنگي ،گيلويي وشيار،واريزه هاي دامنه اي وشكل هاي مختلف كارستي شامل كارن ،چاله هاي بسته ،پليه ،اون ودره هاي كارستي مي باشد.
سازند هاي مزدوران وتيرگان از سنگ هاي كربناته اي تشكيل شده اند.كه داراي رخنمون وگسترش وسيعي درمنطقه اند ونقش عمده اي را درذخيره وهدايت آب داراهستند.اغلب چشمه هاي بزرگ منطقه از سازند مزدوران ودرمرتبه بعد ازسازند تيرگان خارج مي گردند.
مطالعات قبلي حوضه ي كپه داق
حوضه ي كپه داق به دليل وجود ذخاير نفتي وزغال سنگي ازگذشته ي دور مورد توجه زمين شناسان ايراني وخارجي بوده است .دراين جا به صورت مختصر مجموعه مطالعات انجام شده توسط كارشناسان ايراني خارجي آورده شده است ونتايج حاصل هنوز درحدي كلي وبا مقيا س كوچك مي باشدو جادارد كه درمقياس بزرگ تر وبا دقت بيش تر مطالعه شود.
1- يادداشت هاي صحرايي شماره5 توضيح نقشه ي زمين شناسي افغانستان وشمال شرقي خراسان 1881توسط سازمان زمين شناسي هند وانتشار اين مقاله درسال 1940 توسط كلاپ F.G.Clapp دربولتون آمريكا
2- مطالعات زمين شناسي واستراتيگرافي ناحيه ي سرخس توسط شركت نفت ام – ايرانين به سرپرستي پروفسور شنكH.G.Schenk
3- مطالعات ميروشنيشنگو1947،گانسر 1951،گلد اشميت1952 و...
4- مطالعات انصاري وافشار حرب 1961 وافشار حرب 1962،1979،1983
تكتونيك حوضه ي كپه داق
حوضه كپه داق يكي از واحد هاي زمين شناسي درشمال شرق ايران شامل بخش مرزي ايران – تركمنستان وايران – افغانستان مي باشد مرز شمالي آن با فلات توران گسلي است.
بنا به نوشته ي نبوي 1355گسل عشق آباد درتركمنستان جدا كننده ي اين زون ازپهنه ي توران است وحد جنوبي اين حوضه به كوه هاي بينالود محدود شده و حد شرقي آن گسل هريرود درافغانستان است .مرز غربي آن با واحد گرگان – رشت نامعلوم است.(افشار حرب1979) امتداد جاده ي گنبد – بجنورد – مشهد راتقريبا حد حوضه كپه داق با البرز شرقي درنظر مي گيرد از نظر محققين اين حوضه رسوبي نيز مشابه حوضه رسوبي زاگرس بوده وبه صورت يك ترادف رسوبي از دوره ي ژوراسيك – ميوسن (مزوزوئيك – ترشياري )نهشته هاي رسوبي درآن انباشته شده است وبر خلاف ديگر حوضه هاي همسايه خود سكانس چينه شناسي آن فاقد هر گونه فعاليت ماگمايي است .اشتوكلين (1977)اين رشته كوه راحد شمالي كمربند كوه زايي آلپ دراين بخش مي داند به عقيده ي اشتوكلين وروتنر (1984)پي سنگ كپه داق درارتباط با پي سنگ هرسي نين توران بوده كه اثر آن را مي توان درناحيه ي آق دربند مشاهده كرد.افشارحرب(1979)درپي سنگ اين منطقه چهار گسل اصلي تشخيص داده است كه لااقل پيش از ژوراسيك فعال بوده اند اين گسل ها بعد ها به نظر وي (1373)ازكامبرين تازمان حال 5 فاز كوه زايي دراين حوضه اتفاق افتاده است كه ازقديم به جديد عبارتنداز:
1- كوهزايي سيمرين پيشين – بين سازند كشف رود (باژوسين)وسنگ هاي ترياس پسين همراه با دگرشيبي
2- كوه زايي ساب هرسي نين – در دردامنه ي شمالي تاقديس تكل كوه سازند كلات روي سازندهاي سنگانه وآيتامير با دگرشيبي قرار گرفته است.
3- كوه زايي اتريشين – تازمان اواخر ميوسن پيشين لايه هاچين خورده اند.
4- كوه زايي آتيكن – دراواخر ميوسن
5- كوه زايي پاسادنين – چين خوردگي رسوبات پليوسن پاياني وپليئستوسن
حركات خشكي زايي درمنطقه ي كپه داق بافازهاي عمده ي كوه زايي جهاني هم زماني دارد گرچه بسياري از حركات خشكي زايي دوره ي كرتاسه درغرب مركزي آشكارا نتيجه گرفته از حركات قائم بلوك گسله است وافشار حرب 18 فاز را دراين حوضه شناسايي كرده است،كه هفت حركت دردوره ي كرتاسه وترشيري رخ داده است.آثار خشكي زايي اواخر ژوراسيك درتمام حوضه محسوس است درهمين زمان ،درقرب منطقه تغيير رخساره از سنگ هاي كربناته به شيل ومارن دريايي نمايان گر بالاآمدن حوضه ي رسوبي است. دردوره ي كرتاسه درمركز وغرب حوضه تحرك بيش تري ديده مي شود ودرشرق منطقه آرامش بيش تري حاكم است.روند كلي محور چين خوردگي ها درغرب كپه داق (شرق – شمال شرق)- (غرب – جنوب غرب ) ودرشرق كپه داق (شرق – جنوب شرق)- (غرب – شمال غرب)است.دربخش مركزي امتداد محوري شرقي – غربي است.اين سه امتدادباچين خوردگي ملايم به هم مي پيوندند .درشرق كپه داق ،دررشته كوه هاي هزار مسجد ساختمان هاي زمين شناسي به شدت گسله شده اند ولي درشمال وشمال شرق ساختمان هاي زمين شناسي ازقبيل تاقديس خان گيران وچهچهه كم وبيش به طور متقارن چين خوردگي ملايم دارند.
موقعيت ساختاري كپهداق :
اگرچه در بسياري از گزارشهاي زمينشناسي، كپهداق را لبة جنوبي ورق توران و بخشي از ابرقارة اوراسيا دانستهاند، ولي در حال حاضر در بارة جايگاه اين پهنه دو ديدگاه متفاوت زير وجود دارد.
الف) نظرية اوراسيايي: بر پاية اين نظريه كه طرفداران فراوان دارد، در ناحية آقدربند نهشتههاي لياس با دگرشيبي آشكار بر روي رديفي از نهشتههاي آذرآواري با ساخت پيچيده و به سن ترياس مياني – بالايي جاي دارند. رديفهاي ترياس مياني – بالايي، خود بر روي ضخامت زيادي از آواريهاي سُرخرنگ نشستهاند كه ظاهري شبيه به مولاسهاي پرمين بالايي – ترياس زيرين فلات توران دارند و به طور دگرشيب، پيسنگ هرسينين را ميپوشانند و با رخسارههاي كربناتي – سكوي ديگر نواحي ايران تفاوت دارند. بدينسان، اين گروه از زمينشناسان، كپهداغ را بخشي از ابرقارة اوراسيا و سنگهاي اولترامافيك ناحيه مشهد را بقاياي اقيانوسي ميدانند كه دو صفحة توران (اوراسيا) و ايران (گندوانا) را از يكديگر جدا و به سوي خاور، در امتداد گسل هرات، تا هندوكش ادامه داشته است.
ب (نظرية گندوانايي: بر خلاف طرفداران نظرية اوراسيايي، افتخارنژاد (1370) سنگهاي پركامبرين پسين – پالئوزوييك ناحية رباط قرهبيل را همسان سنگ نهشتههاي همزمان در ايران مركزي و البرز خاوري ميداند و بر اين باور است كه سكوي اپي كاتانگايي پالئوزوييك صفحة ايران در سرتاسر و يا بخشي از كوههاي كپهداق وجود دارد. در ضمن رخسارة سنگهاي دونين و كربنيفر پنجرة فرسايشي آقدربند را همسان سازندهاي جيرود و مبارك البرز مركزي ميداند و بدينسان نتيجه ميگيرد كه پيسنگ پهنة كپهداق متعلق به هرسينين توران (اوراسيا) نيست، بلكه دنبالهاي از پيسنگ آفريقا – عربستان است و لذا مرز ميان سكوي ايران و پهنة هرسينين توران را در شمال كوههاي كپهداغ و در خارج از ايران ميداند.
جدا از دو نظرية اوراسيايي و گندوانايي، وجود توربيدايتهاي دانه ريز، راديولاريت، چرت، روانههاي بالشي و سنگهاي اولترامافيك خاور روستاي سفيدسنگ واقع در جنوب خاوري مشهد، به سن پرمين پسين و گاهي پرمين مياني، نشان ميدهد كه در اواخر كربنيفر و اوايل پرمين، در بخش شمال خاوري ايران، يك كافت درون قارهاي به وجود آمده و دست كم از آن زمان به بعد، كپهداق به عنوان يك حوضة رسوبي مستقل، شرايط رسوبي و زمينساختي ناهمساني با ايران مركزي و البرز خاوري داشته است.
مراكز عمده جمعيت وراه ها:
بيش تر شهرهاي بزرگ منطقه دردشت بين رشته كوه هاي كپه داق- هزار مسجد وبينالود – آلاداق قرارداردكه عبارتند از شهر هاي مشهد، قوچان، بجنورد، شيروان، چناران، فاروج وآشخانه.دوشهر بزرگ منطقه شهرهاي منطقه ،شهر هاي گرگان وگنبد كاووس دردشت گرگان قراردارند.تنهاشهردشت شرقي منطقه شهر سرخس است.ديگرمناطق ومراكزمهم جمعيت راشهرهاي درگز،كلات نادري،اسفراين،جاجرم،گرمه وشهرك هاي لطف آباد ،باجگيران ،كلاله ،مينودشت، آزاد شهرومراوه تپه تشكيل مي دهند.
تنها راه درجه يك منطقه راه گرگان – مشهد است كه شهر هاي گنبد كاووس ،آشخانه ،بجنورد ،شيروان ،فاروج،قوچان وچناران دركنارآن قراردارد،راه هاي آسفالته درجه دومي شهر مشهد را به شهر هاي سرخس وكلات نادري ،شهر قوچان را به درگز وجاجرم وآزاد شهر رابه شاهرود وگنبد كاووس را به مراوه تپه متصل مي سازد.مابقي راه هاي منطقه را راه هاي شوسه درجه 2 ودرجه 3 تشكيل مي دهند.
توان اقتصادي كپهداغ:
در بخش ايراني كپهداغ، رديفهاي همارز با سازندهاي مُبارك و شمشك داراي توان هيدروكربني هستند (افشارحرب، 1380). ولي، ژرفترين افق حفاري و لاية آزمايش شده، سازند مزدوران است. در بخشهاي بالايي سازند كشفرود نيز دو حلقه چاه حفر شده كه نشانههايي از گاز دارند. دو ميدان گازي خانگيران و گنبدلي در ناحية سرخس و گاز غير اقتصادي تاقديس قزلتپه، در ناحية گرگان، از جمله ميدانهاي گازي كپهداغاند.
ميدان گازي بسيار عظيم خانگيران، در تاقديس خانگيران است كه 35 كيلومتر پهنا دارد. سنگ مخزن اصلي خانگيران سازند مزدوران است و ماسهسنگهاي سازند شوريجه مخزني درجه دوم را تشكيل ميدهند. پوشسنگ هر دو مخزن را رس سنگهاي سُرخرنگ تشكيل ميدهند. گاز مخزن مزدوران ترش و گاز مخزن شوريجه شيرين است. گاز مخزن مزدوران پس از پالايش و گوگرد زدايي سوخت شهرهاي مشهد، قوچان، شيروان، بجنورد و سوخت نيروگاه نكا را تأمين مينمايد.
زغالسنگ (معدن آقدربند)، آثاري از جيوه در حاشية شمالي و آثاري از طلا همراه با پيريت در سازند چمنبيد از كپهداغ گزارش شده كه در حال حاضر چندان اقتصادي نيستند.
چينه شناسي:
از دوره لياس تا اوايل اليگوسن درياي كم ژرفايي در اين قسمت از ايران زمين وجود داشته است. ضخامت رسوبات ممتد دريايي در اين حوضه به 6000 متر مي رسد و رسوبات ژوراسيك تا اليگوسن بطور همشيب روي يكديگر قرار گرفته اند. رسوبات دريايي تا اواخر كرتاسه بالايي ادامه داشته؛ فقط جنبشهاي ملايم خشكي زايي در اواخر ژوراسيك و اوايل كرتاسه رخ داده است.
در رسوبگذاري اين حوضه به خصوص در قسمتهاي عميق هيچ گاه وقفه قابل ملاحظهاي مشاهده نشده است. رديف چينهشناسي آن از قديم به جديد سازندهاي كشف رود، چمن بيد، مزدوران، شوري چه، تيرگان، سرچشمه، سنگان، آيتامير، آب دراز، آب تلخ، نيزار، كلات، پسته ليق، چهل كمان و خانگيران را در بر دارد و قدمتي از ژوراسيك زيرين تا نئوژن دارد. واحدهاي ژوراسيك بالايي ناحيه(سازند مزدوران) مهمترين منشاء هيدروكربورهاي گازي اين ناحيه ميباشند. در پالئوسن به علت پسروي دريا، قسمت عمده ناحيه از آب خارج شده اما چينخوردگي محسوسي مشاهده نمي شود. يك نشست ناحيه اي موجب پيشروي دوباره درياي ائوسن در ناحيه كپه داق شده است.
لرزهزمينساخت كپهداق :
رخداد زمينلرزههاي متعدد همراه با گسلش سطحي نشانگر آن است كه كمربند چينخوردة كپهداغ از زمان بازپسين فعاليتهاي آلپي تاكنون تحرك داشته و موجب ويراني شهرهايي مانند قوچان شده است. به عقيدة مكنزي (1972)، زون لرزهخيز كپهداق، ادامة جنوب خاوري نوار لرزهخيز قفقاز – خزر است. جدا از زمينلرزههاي شناخته شده و گسلشهاي كواترنر، آبرفتهاي پلكاني موجود در امتداد رودخانهها، به ويژه رودخانة كشفرود، معرف فعاليتهاي جوان پهنة كپهداقاند. مطالعة كانون زمينلرزههاي كپهداق نشان ميدهد كه:
Ø زمينلرزهها بيشتر در مرز جنوبي و مرز شمالي كپهداق متمركزند.
Ø بخشهاي جنوب خاوري و خاور كپهداق چندان لرزهزا نيست.
Ø زمينلرزههاي كپهداق بيشتر از نوع كم ژرفاست.
Ø كانونيابي زمينلرزههاي سالهاي 1871، 1893 و 1929 نشانگر آن است كه اين زمينلرزهها با گسلهاي عمدة راستالغز نواحي مركزي و خاوري كپهداق همسويي دارند.
Ø زمينلرزههاي سالهاي 1959، 1970 و 1972 نشان دهندة يك زون لرزهخيز با راستايNE–SW هستند.
رها شدن انرژي در گسلهاي همگرا متفاوت است، آنگاه كه يك گروه به آستانة جنبش ميرسند،گروه ديگر در حال انباشت نيرو هستند. بنا به نوشتة چالنكو (1972) تا پيش از سال 1945، زمينلرزهها همروند با گسلهاي NNW بودهاند حال آن كه پس از آن، زمينلرزهها،درراستاگسلهايNNEهستند.
كاني زايــــــي:
اين زون بعنوان يكي از مهمترين منابع در بردارنده ذخاير گاز ايران، خاورميانه و جهان بشمار مي رود. بجز ذخاير زغال سنگ هيچ گونه ذخيره قابل ملاحظه اي از مواد معدني فلزي و غير فلزي ديگر در آن شناخته نشده است؛ تنها آثاري از جيوه در حاشيه شمالي آن و وجود طلا همراه با پيريت همزمان با رسوبگذاري در سازند چمن بيد گزارش شده است. ضمن اينكه اكتشاف براي شناخت مواد معدني اعم از فلزي و غير فلزي كه احتمالا با واحدهاي رسوبي نهشته شدهاند انجام نشده است.
تاريخچه چينهاي كپهداق :
در كپهداق، پيسنگ پيش از ژوراسيك، تنها، در شمال فرونشست تربت جام – فريمان و پنجرة فرسايشي آقدربند ديده ميشود. از اين رو، بررسي رويدادهاي پيش از ژوراسيك مياني تا اندازهاي دشوار است. از سوي ديگر، فرسايش ژرف در مركز و باختر منطقه، اطلاع از رويدادهاي آشكوب ماستريشتين به بعد را نيز دشوار مينمايد.
در كتاب زمينشناسي كپهداغ،(افشار حرب، 1373) نواحي گرگان، جاجرم و اسفراين بخشي از قلمروي كپهداق دانسته شده و در توصيف و تجزيه و تحليل جغرافيايي ديرينة آن به واحدهاي سنگچينهاي، به سن كامبرين به بعد اشاره ميشود كه رخسارهاي همسان با ايران مركزي و البرز دارند. همساني سنگشناختي واحدهاي سنگچينهاي تا بدانجا است كه حتي براي واحدهاي سنگچينهاي پالئوزوييك كپهداق از واژههاي سازندي ايران مركزي و البرز استفاده شده است.
پذيرش ديدگاه افشار حرب، تأييدي بر نظرية گندوانايي كپهداق است. ولي، يافتههاي زمينشناسي گوياي آن است كه پارهاي از رخسارههاي سنگي كپهداق، رخنمون يافته در نواحي بينالود، جنوب بجنورد، جنوب گرگان، ورقههاي نابرجايي هستند كه در پيامد حركتهاي آلپي و در نتيجه گسلش راندگي به روي حاشية شمالي البرز رانده شدهاند.
در پنجرة فرسايشي آقدربند، كهنترين سنگهاي فسيلدار شامل رديفي از شيل، سنگآهك و سنگهاي آتشفشاني - رسوبي است كه عضوهاي آهكي آن حاوي كنودونتهاي شاخص دونين بالا است. بر روي سنگهاي دونين، رديفي از مرمرهاي سفيد رنگ نشسته كه به باور روتنر (1983) موقعيت نابرجا، و سن پركامبرين پسين دارند. افتخارنژاد (1366)، مرمرهاي گفته شده را به دليل داشتن سنگوارههاي شاخص، به سن دونين بالا – كربنيفر و قابل قياس با « سازند مُبارك » ميداند و عامل دگرگوني را به سيمرين پيشين نسبت ميدهد. نبوي (1355)، سنگهاي ترياس آقدربند را نا دگرگونه ميداند و لذا مرمري شدن كربناتها را به رويداد زمينساختي كالدونين نسبت ميدهد.
در زمان پرمين، در ننيجة يك اشتقاق، كپهداغ از ورق ايران جدا و شرايط لازم براي جايگيري پوستههاي اقيانوسي و رديفهاي ژرف پلاژيك به سن پرمين، فراهم شده است كه رخنمونهاي ناپيوسته و دگرگوني آن را ميتوان در امتداد زمين درز تتيس كهن، در جنوب باختري و خاوري مشهد ديد.
سنگهاي ترياس ناحية آقدربند، به دليل عملكرد سه دورة فرسايشي كوتاه، شامل سه چرخة رسوبي جداگانه است كه به مجموعة آنها « گروه آقدربند » نام داده شده است. سنگ رخسارة بخش پاييني و مياني اين گروه با ديگر نواحي ايران تفاوت آشكار دارد و به ظاهر يادآور رخسارههاي ترياس ورق توران و نشانگر چيرگي شرايط رسوبي ويژه و حوضة رسوبي مستقل و جدا از ديگر نواحي ايران است.
رديفهاي ترياس بالاي كپهداق، همانند ديگر نواحي ايران، از نوع انباشتههاي شيلي و ماسه سنگهاي زغالدار است كه با دگرشيبي بر روي سنگهاي كهنتر نشستهاند. همانندي رديفهاي ترياس بالاي كپهداغ با رديفهاي همزمان در البرز و ايران مركزي ميتواند نشانة سرانجام گرفتن كافت جنوب كپهداق و پيوند دوبارة كپهداق و ورق ايران باشد. شيل و ماسهسنگهاي تيرهرنگ سازند كشفرود، به سن لياس – باژوسين، يادآور نهشتههاي پيشخشكي لياس – ژوراسيك مياني (سازند شمشك) ايران مياني و شمالي است. ولي، كشفرود چند تفاوت عمده با سازند شمشك دارد. مدني (1977)، سازند كشفرود را نوعي فليش توربيديت ميداند كه بخشي از آن در حوضههاي ژرف رسوبي (گاهي بيش از 1000 متر) تهنشين شده در حالي كه، سازند شمشك معرف حوضههاي پيشخشكي است. بررسي جغرافياي ديرينة زمان باژوسين پسين – كرتاسة پاياني گوياي آن است كه جدا از پيشروي و پسرويهاي محلي، در اين فاصلة زماني، محيط رسوبي كپهداق از نوع درياي باز بوده و از اين نگاه، همساني كافي با ديگر نواحي ايران دارد. براي نمونه ميتوان به همساني نهشتههاي ژوراسيك مياني – بالايي و سنگهاي كرتاسه اشاره كرد كه با تغييرهاي ناچيز، با رخسارة سنگي و زيستي مشابه، در بسياري از نقاط صفحة ايران وجوددارد.
در آغاز پالئوسن همة حوضه، خشكي بوده است. در آغاز پالئوسن پسين دريا به صورت جداگانه از شمال خاور و شمال باختر آغاز به پيشروي كرده ولي خشكي كم شيب و كم ارتفاعي در شمال بجنورد ميان دو دريا وجود داشته است (افشار حرب، 1373). از اوايل ائوسن پسين، دريا آغاز به عقبنشيني كرده و تنها در نواحي سرخس و درگز تداوم دريا از ائوسن به اليگوسن گزارش شده است. از اواسط اليگوسن پيشين به بعد، دريا به طور كامل پسنشسته و فقط در زمان نئوژن حوضههاي ميان كوهي، شكل گرفتند. گفتني است كه ضخامت سنگهاي لياس – اليگوسن كپهداق، حدود 6000 متر برآورد ميشود و با وجود تداوم ظاهري رسوبگذاري، مطالعة ديرينة جغرافياي كپهداغ، نشان ميدهد كه همزمان با فازهاي كوهزايي و زمينزايي، شواهدي از پيشروي و پسروي مكرر دريا وجود دارد. افشار حرب به 21 بار ترك دريا اشاره دارد كه در روند آن همه و يا بخشي از كپهداغ از آب خارج و محيطهاي خشكي و يا مردابي چيره شدهاند.
ضخامت زياد سنگهاي رسوبي دريايي و نبود تكاپوهاي آذرين، كپهداغ را پس از زاگرس مناسبترين حوضه براي تشكيل و تجمع هيدروكربن ساخته است. كشف ميدانهاي عظيم هيدروكربني در اين حوضه، درستي اين ديدگاه را نشان ميدهد.